کتاب «مأموریت به تهران» روزشمار خاطرات ژنرال چهار ستاره ارتش امریکا، رابرت هایزر، ماموریت او به تهران برای حفظ نظام ارتش شاهنشاهی و همچنین حمایت از بختیار و درصورت لزوم اقدام به کودتای نظامی را شرح می دهد.
کتاب «مأموریت به تهران» شرح مأموریت سیاسی- اطلاعاتی ژنرال رابرت هایزر امریکایی است که از طرف جیمی کارتر، رئیس جمهور وقت امریکا به ایران آمده بود تا از فروپاشی حکومت پهلوی در زمستان سال 1357 جلوگیری کند اما با پیروزی انقلاب اسلامی مأموریت او به شکست می انجامد.
این کتاب یک مقدمه و سه فصل دارد؛ فصل اول آن «آخرین روزهای شاه» از 14 تا 26 دی را در بر می گیرد؛ فصل دوم با عنوان «در انتظار[امام]خمینی (ره)»از 27 دی تا 11 بهمن را شرح می دهد و فصل سوم آن با عنوان «بازگشت آیتالله» حوادث ایام انقلاب از تاریخ 12 تا 22 بهمن را روایت میکند.
در مقدمه کتاب به این مسئله اشاره می شود که روابط ایران و آمریکا پس از پیروزی انقلاب اسلامی، همواره از مناقشهبرانگیزترین مسائل در حوزه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بوده است. واقعشدن در چهار راه شرق و غرب، همجواری با اتحاد جماهیر شوروی(سابق)، وجود منابع سرشار نفت و بهرهمندی از یک موقعیت مهم و استراتژیک در منطقه، باعث شدهبود ایران همواره مورد توجه ایالات متحده باشد؛ بهعلاوه اینکه ایران یکی از بزرگترین بازارهای آمریکا در منطقه بهشمار میرفت. به طوری که طبق گزارشها 25 درصد بودجه کشور صرف خرید تسلیحات پیشرفته از آمریکا میشد. در کنار همه اینها، ایران«جزیره ثبات»، ژاندارم و حافظ منافع غرب و آمریکا و سدّ آهنینی در برابر نفوذ کمونیسم محسوب میشد. تمام این عوامل باعث شدهبود ایران و رژیم وابسته پهلوی اهمیت فوقالعادهای برای آمریکا داشته باشند، برای همین از دست دادن چنین پایگاه مهمی در منطقه خلیج فارس برای آمریکا بسیار خطرناک بود. بنابراین زمانی که مبارزات انقلابی مردم ایران به اوج خود رسید و رژیم در آستانه سقوط قرار داشت، دولت آمریکا تمام تلاش خود را بهکارگرفت تا از سقوط شاه و پیروزی انقلاب جلوگیری کند. کارتر با وجود ادعای دفاع از حقوق بشر، از هیچگونه حمایت مادی و معنوی برای حفظ رژیم و مقابله با مبارزات آزادیخواهانه و استقلالطلبانه مردم ایران فروگذار نکرد، اما بهرغم همه این حمایتها، انقلاب اسلامی ایران به رهبری امامخمینی(ره) و در میان ناباوری قدرتهای بزرگ و تحلیلگران سیاسی به پیروزی رسید و غرب را با چالشی جدید بهنام «جمهوری اسلامی» مواجه کرد؛ پدیدهای که پس از گذشت چند دهه همچنان به کابوسی برای غرب تبدیل شدهاست.
در پیشگفتار کتاب از حمایت و پشتیبانی دولت بختیار، ماموریت هایزر در ایران، دخالت نظامی و بی ثبات کردن کشور و اغتشاشات، حذف شاه و جایگزین کردن یک حکومت دیگر سخن به میان آمده است. رابرت هایزر در این باره می گوید:
«هدف وی حفظ دولت غیر نظامی بختیار بوده و قصد داشته تا جائی که می تواند دولت بختیار را حفظ کند.» او در یاداشتی از ژنرال هیگ به نقل از خودش می گوید: «در اولین روزهای ژانویه 1979 که فرماندهی عالی نیروهای متحد در اروپا را به عهد داشتم اوضاع ایران رو به وخامت بود و رییس جمهور متمایل به فرستادن هایزر معاون من در مقر نیروهای متحد اروپا به تهران بود. مقدمه ی نویسنده: دراین قسمت نویسنده درباره ی داستان هایزر در تهران به دستور ژنرال الکساندرهیگ ماموریتی که جز خاری و خفت و سرشکستگی آمریکای جنایتکار و آبروبری چیز دیگری در بر نداشت دراین قسمت اشاره به درخواست شاه برای تاسیس یک سیستم کنترل فرماندهی و گسترش دکترین و مفاهیم عملیاتی شده است.
فصل اول کتاب برگرفته از آخرین روزهای شاه است. 14 دی1357 رابرت هایزر در این باره می گوید: خبر ورود من بطور سری به اطلاع ژنرال فیلیپ کاست فرمانده هیئت نظامی ایالات متحده رسید و ترتیب استقبال از من به طور مخفیانه داده شد، زمانی که هواپیما نشست و من وارد فرودگاه شدم چند نظامی آمریکایی که یونیفورم به تن داشتند همراه چند تن دیگر که لباس شخصی پوشیده بودند به استقبال من آمدند. به همراه آنان سوار اتومبیل شدیم. اما همه ی وجودم را ترس و دلهره فراگرفته بود.
جمعه 5 ژانویه 1979 -15 دی 1357 زمانی که راهی سفارت آمریکا شدم تا با سولیوان سفیر امریکا در ایران ملاقات کنم تعداد زیادی از مردم را دیدم که جمع شده بودند و لاستیک ها را می سوزاندند. شنبه 6 ژانویه 1979-16 دی 1357 در این روز من به همراه ژنرال کاست به سفارت رفتیم تا ببینیم آیا دستوری از طرف واشنگتن رسیده است یا طبق دستور قبلی عمل کنم. چون قرار بود با پنج تن از فرماندهان ارشد نظامی ایران به نامهای غلامعلی اویسی، قره باغی، ربیعی، میر حبیب اللهی و طوفانیان تماس بگیرم و اطمینان خاطر پرزیدنت کارتر را به آنها ابلاغ نمایم.
یکشنبه 7 ژانویه 1979 – 17 دی 1357 در این روز من به همراه سران نظامی ارتش شاهنشاهی در مورد 5 نکته اشتراک نظر داشتیم: 1- اگر شاه ایران را ترک کند، همه سرکرده های ارتش می خواهند با او بروند 2- باید جلوی خروج شاه گرفته شود 3- ایالات متحده باید آیت الله را تحت نفوذ خود قرار دهد 4- باید درباره شبکه بی بی سی نیز اقدامی شود 5- شورشهای جاری در ایران ناشی از توطئه کمونیستهاست. دوشنبه 8 ژانویه 1979 – 18 دی 1357 با اینکه هوا سرد و تاریک بود اما تعداد مردمی که در خیابان ها ریخته بودند خیلی زیاد بود و من نیز هنگامی که به مقر برگشتم با رفتارهای غیر دوستانه و نا به هنجار بسیاری روبرو شدم. می دانستم که مشکلات کشور به دست شاه و اطرافیانش حل نمی شود.
سه شنبه 9 ژانویه 1979 – 19 دی 1357 من به همراه ژنرال کاست تاکتیک هایمان را مورد بررسی قرار دادیم تا شاید همه چیز را مرتب کنیم اما تمایل اندک قره باغی و دیگر فرماندهان ما را ازاین کار بازداشت. چهارشنبه 10ژانویه 1979 -20دی 1357 برف زیادی زمین مرده وبی روح تهران را پوشانده بود. با فرودگاه تماس گرفتم تا درباره ی امکان پرواز به اشتوتگارت سوال کنم اما به دلیل اعتصاب ماموران امکان پرواز و هیچ گونه تردد هوایی وجود نداشت.
پنج شنبه 11ژانویه 1979-21دی 1357 به سفارت برگشتم تا برای رفتن به کاخ نیاوران به سفیر ملحق شوم. چندماه بود که شاه را ندیده بودم .وقتی با او را دیدم با چهره ای کاملا خسته روبه رو شدم آثار فشار و نگرانی کاملا روی چهره اش مشهود بود. وی وقتی مرا دید بحث سفرش را مطرح کرد.
جمعه 12ژانویه 1979-22دی1357 در این روز کمی درباره ی سفر شاه صحبت کردیم و نظر من این بود که با عزت ازکشور خارج شود نه مانند کسی که از کشورش فرار می کند. باید مراسم تشریفات با احترام در فرودگاه از تلویزیون پخش شود و بختیار هم در آنجا حضور یابد.
شنبه 13ژانویه 1979-23 دی 1357 هنگام صرف صبحانه به سفیر گفتم وزیر دفاع را تحت فشار قراردادم تا به طور مستقیم با آیت الله خمینی وارد مذاکره شوم اما هرچه تلاش کردم نتیجه ای نگرفتم. درمیان مذاکرات ما شاه تماس گرفت و به ربیعی گفت یک هواپیما آماده کند و زود تر از برنامه از کشور خارج شود.
یکشنبه 14 ژانویه 1979-24 دی 1357 امروز قرار بود مجلس سنا به دولت بختیار رای اعتماد بدهد. در این روز مطبوعات روس با صراحت تمام امریکا را به ایجاد آشوب و درگیری در ایران متهم کردند. دوشنبه 15ژانویه 1979-25 دی 1357 مهمترین خبر این بود که شاه از سولیوان خواسته بود به مصر اطلاع دهد که وی ساعت 2 بعدازظهر روز 16 ژانویه وارد آن کشور خواهد شد.
سه شنبه 16 ژانویه 1979-26 دی 1357 وقتی صدای هلیکوپتر را بالای سرمان شنیدیم فهمیدیم شاه از کاخ نیاوران عازم فرودگاه مهرآباد شده است او به همراه خانواده اش از ایران فرار کرد.
فصل دوم کتاب به تاریخ بعد از فرار شاه اختصاص دارد.
چهارشنبه 17 ژانویه 1979- 27 دی 1357 در این روز شورای سلطنت به نمایندگی از طرف شاه و دولت به بختیار رای اعتماد دادند.
پنج شنبه 18 ژانویه 1979-28 دی 1357 در این روز با یک گروه شش نفره که ژنرال مقدم هم همراه آنها بود درباره ی راهپیمایی فردا که به گفته ی آنها به بیش از 2 میلیون نفر می رسد و اینکه آیا دولت بختیار پابرجاست صحبت کردیم. تقریبا نیمه های شب بود که ارتباط تلفنی با واشنگتن برقرار شد و تمام حوادث آن روز را به اطلاع براوان رساندم.
جمعه 19 ژانویه 1979-29 دی 1357 دراین روز بختیار خودش را برای سخنرانی آماده می کرد. او قرار بود درباره ی مقررات راهپیمایی و اعتصابات صحبت کند و گفته بود که سربازان از صحنه ی راهپیمایی عقب کشیده اند تا از مراکز حساس حفاظت کنند.
پنجشنبه 25 ژانویه 1979 – 5 بهمن 1357 در این روز توافق شده بود که امام با هواپیمای ایرفرانس وارد تهران شود.فرودگاه را بسته بودند.
یکشنبه 28 ژانویه 1979 – 8 بهمن 1357 بختیار نامه ای خطاب به امام خمینی نوشته و از او خواسته بود که ایشان را برسمیت بشناسد دوشنبه 29 ژانویه 1979 – 9 بهمن 1357 شورای سلطنت برای تصمیمات نهایی جلسه تشکیل داد.
همچنین فصل سوم به بازگشت آیت الله خمینی(ره) اختصاص دارد.
پنجشنبه یک فوریه ی1979 – 12 بهمن 1357 روز ورود آیت اله خمینی مردم همه به خیابانها ریخته و سر از پا نمی شناختند. کارکنان تلویزیون به فرودگاه آمده بودند. ارتش همه چیز را کنترل کرده بود. حدود 1500 نفر که همگی مجوز ورود داشتند همه منتظر ورود آیت اله خمینی بودند.
جمعه 2 فوریه ی 1979 – 13 بهمن 1357 مقامات تصمیم گرفتند هرطور شده مرا از کشور خارج کنند.
شنبه 3 فبریه 1979 – 14 بهمن 1357 امام در این روز با گروه کوچکی ملاقات خصوصی داشت. وی خطاب به جمع گفته بود هدفش استوار جمهوری اسلامی به جای دولت 28 روزه ی بختیار است. آنها هم شعار داده بودند مرگ بر کارتر و هایزر.
یکشنبه 4 فبریه 1979 – 15 بهمن 1357 امام خمینی دولت بختیار را غیر قانونی اعلام کرد.
شنبه 10 فوریه ی1979 – 21 بهمن 1357 دولت بختیار مقررات منع عبور و مرور جدیدی را برای پایتخت از ساعت 30 : 4 بعداز ظهر تا 5 صبح به اجرا در آورد. در این درگیریها تعدادی کشته و زخمی بر جای ماند. اما مقررات جدید منع عبور و مرور و هشدارهای بختیار هیچ اثری نداشت.
یکشنبه 11 فوریه ی1979 – 22 بهمن 1357 همه چیز به اوج خود رسیده بود حمله به مرکز نیروی هوایی دوشان تپه برای چندمین بار آغاز شده بود. در این حمله ژنرال ربیعی مجبور به تسلیم شد. ژنرال بدره ای فرمانده نیروی زمینی در بیرون مقر فرماندهی کشته شد. قبل از پایان روز دولت بختیار سقوط کرد. غیر از قره باغی همه فرماندهان ارتش بازداشت شدند. ژنرال ربیعی به همراه 3 نفر محاکمه شدند و هنگام طلوع آفتاب هر 3 نفر اعدام شدند. طوفانیان از زندان فرار کرد. حبیب اللهی از طریق ترکیه به آمریکا گریخت و اما قره باغی در ایران ماند و هرگز دستگیر نشد و گفته شده که وی در دادگاهها در محکومیت افسران زیردستش کمک می کرد.
سخن پایانی اینکه بارها از من پرسیده شد اگر فرصت برای ماموریت پیش می آمد آیا به همین روش عمل میکردم و من در پاسخ باید بگویم اگر آنچه امروز می دانم آن موقع می دانستم روش دیگری در پیش می گرفتم ولی اگر اطلاعات قبل را داشتم همانطور عمل می کردم. شاید اینطور فکر شود که اعتقاد دارم همه کارهایم درست بوده اما اینطور نیست. اعتقاد دارم همه وظایفی را که کارتر به من محول کرد درست انجام داده ام. گواه آن تقدیرنامه خیلی صمیمانه ای است که کارتر برایم نوشت ودرآن از کار من بی نهایت تشکر و قدردانی کرد.
وی در قسمتی از این تقدیرنامه نوشته حضور شما در ایران باعث آرامش و اطمینان خاطر من بود و مدتی که در ایران بودی هرگز از شما ناامید نشدم و شما را بخاطر عملکرد خوبتان تحسین می کنم.
هایزر در پایان این را یک داستان هولناک بسیار غم انگیزی می داند چون معتقد است امریکا متحد نزدیک و قدرتمندی را که می توانست منافع غرب را در خلیج فارس تامین کند از دست داد و همین مسئله میلیاردها دلار برای کشور امریکا هزینه داشت.
کتاب«مأموریت به تهران» نوشته رابرت هایزر، با ترجمه نعمت الله عاملی، از سوی انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی در تهران چاپ و منتشر شده است.
برگرفته از خبرگزاری فارس