امام جواد علیهالسلام در روز سوم میلادش؛ لب به سخن گشود و بعد از حمد و ستایش خداوند متعال، به پیامبر اکرم و خاندان عترت علیهمالسلام درود فرستاد.
از حکیمه دختر موسی بن جعفر علیهالسلام، آن بانوی متدیّن و شایسته، که سرپرستی امور تولّد امام جواد علیهالسلام را به عهده داشت، نقل شده است که گفت:
... امام جواد علیهالسلام بعد از تولّد، فرمود: «اشهد ان لا اله الاّ اللّه و انّ محمّداً رسول اللّه.»
و در روز سوم بعد از میلادش فرمود: «الحمد للّه و صلّی اللّه علی محمّد و علی الائمّه الرّاشدین.»
و نیز افزود: در روز سوم تولّدش، چشمانش را گشود و به سوی آسمان چشم دوخت و سپس به سمت راست و چپ نگاه کرد. آنگاه فرمود: «أشهد ان لا اله الاّ اللّه، و أشهد انّ محمّداً رسول اللّه»؛ از دیدن حالتهای وی تعجب کردم و هنوز در عالم شگفتی فرو رفته بودم که پدرش امام رضا علیهالسلام آمد. به آن حضرت گفتم: از چیزهایی که از این کودک شنیدم، به شگفت آمدهام! پرسید: چه چیز شنیدهای؟ آنچه دیده و شنیده بودم، برایش تعریف کردم. حضرت فرمود:
«یا حکیمه! ماترون من عجائبه اکثر؛ ای حکیمه! شگفتیهایی که بعد از این، از او خواهید دید؛ بیشتر از آنچه تاکنون دیدهاید، خواهد بود.»
ازدواج امام جواد علیه السلام
مأمون چون در میان یک سلسله تنگناها و شرائط دشوار سیاسی قرار گرفته بود، برای رهایی از این تنگناها، تصمیم گرفت خود را به خاندان پیامبر نزدیک سازد، و بر همین اساس با تحمیل ولیعهدی بر امام هشتم میخواست سیاست چند بعدی خود را به مورد اجرا بگذارد.
از سوی دیگر، عباسیان از این روش مأمون که احتمال میرفت خلافت را از بنی عباس به علویان منتقل سازد، سخت ناراضی بودند و به همین جهت به مخالفت با او برخاستند و چون امام توسط مأمون مسموم و شهید شد آرام گرفتند و خشنود شدند و به مأمون روی آوردند.
مأمون کار زهر دادن به امام را بسیار سری و مخفیانه انجام داده بود و سعی داشت جامعه از این جنایت آگاهی نیابد و از همین رو برای پوشاندن جنایات خود تظاهر به اندوه و عزاداری میکرد، اما با همه پرده پوشی و ریاکاری، سرانجام بر علویان آشکار گردید که قاتل امام جز مأمون کسی نبوده است، لذا سخت دل آزرده و خشمگین گردیدند و مأمون بار دیگر حکومت خویش را در معرض خطر دید و برای پیشگیری از عواقب امر، توطئه دیگری آغاز کرد و با تظاهر به مهربانی و دوستی نسبت به امام جواد-علیهالسلام-تصمیم گرفت دختر خود را به حضرت تزویج کند تا استفادهای را که از تحمیل ولیعهدی بر امام رضا-علیهالسلام-در نظر داشت از این وصلت نیز بدست آورد.
بر اساس همین طرح بود که امام جواد - علیهالسلام - را در سال 204 ه. ق یعنی یک سال پس از شهادت امام رضا -علیهالسلام- از مدینه به بغداد آورد و به دنبال مذاکراتی که در جلسه مناظره امام با یحیی بن اکثم گذشت (و قبلاً آن را نقل کردیم) دختر خود «ام الفضل» را به همسری حضرت در آورد!
این ازدواج که مأمون بر آن اصرار داشت، کاملاً جنبه سیاسی داشت و میتوان دریافت که وی از این کار چند هدف یاد شده در زیر را تعقیب میکرد:
1- با فرستادن دختر خود به خانه امام، آن حضرت را برای همیشه دقیقاً زیر نظر داشته باشد و از کارهای او بی خبر نماند (دختر مأمون نیز به راستی وظیفه خبرچینی و گزارشگری مأمون را خوب انجام میداد و تاریخ شاهد این حقیقت است).
2- با این وصلت، به خیال خام خویش، امام را با دربار پر عیش و نوش خود مرتبط و آن بزرگوار را به لهو و لعب و فسق و فجور بکشاند و بدین ترتیب بر قداست امام لطمه وارد سازد و او را در انظار عمومی از مقام ارجمند عصمت و امامت ساقط و خوار و خفیف نماید!
3- با این وصلت علویان را از اعتراض و قیام بر ضد خود باز دارد و خود را دوستدار و علاقهمند به آنان وانمود کند.(1)
4- هدف چهارم مأمون، عوام فریبی بود؛ چنانکه گاهی میگفت: من به این وصلت اقدام کردم تا ابو جعفر - علیهالسلام - از دخترم صاحب فرزند شود و من پدر بزرگ کودکی باشم که از نسل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و علی بن ابی طالب -علیهالسلام- است. اما خوشبختانه این حقه مأمون نیز بی نتیجه بود زیرا دختر مأمون هرگز فرزندی نیاورد!(2) و فرزندان امام جواد - علیهالسلام - همگی از همسر دیگر امام بودند.
اینها انگیزههای مأمون از این ازدواج بود. حال باید دید امام جواد - علیهالسلام - چرا با این ازدواج موافقت کرد؟
پی نوشت ها:
1- پیشوای نهم حضرت امام محمد تقی-علیهالسلام-، مۆسسه در راه حق، قم، 1366 ه. ش، ص 38.
2 - ابن واضح، تاریخ یعقوبی، نجف، المطبعه الحیدریه، 1384 ه. ق، ج 3، ص 189-ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، قم، المطبعه العلمیه، ج 4، ص 380. مأمون قبلاً هم به همین منظور یکی از دختران خود را به امام هشتم تزویج کرده و در آن مورد نیز ناکام مانده بود!
برگرفته از سایت تبیان