سیمای معنوی امام سجاد علیه السلام
آیینه پاکی ها
برخی از القاب امام سجاد علیه السلام عبارت است از: پیشوای زاهدان (قُدوة الزاهدین)، مهتر پرهیزکاران (سیدالمتقین)، زیور صالحان (زین الصالحین) و چراغ شب زنده داران (منارالقانتین). یکی از محققان درباره القاب حضرت می نویسد: این لقب ها را صرافان گوهرشناس و عارفان انسان جو به این امام داده اند؛ آنان که در آن دوران تاریک از دیو و دد ملول شده بودند و با مشاهده او، کسی را دیدند که آن دانشمند در روز روشن با چراغ، گرد شهر در پی او می گردید و نمی یافت. آن حضرت علیه السلام ، مصداق کامل «عبادالرحمن» بود. بیشتر کسانی هم که این لقب را بدو دادند، نه شیعه بودند و نه او را امام و منصوب از سوی خدا می دانستند، ولی نمی توانستند آنچه را در او می بینند ندیده بگیرند. هر یک از این لقب ها نشان دهنده مرتبه ای از کمال نفس و درجه ای از ایمان و مرحله ای از تقوا و پایه ای از اخلاص است.
محو جمال حق
اوج معنوی پیشوای نیایشگران، حضرت امام زین العابدین علیه السلام در نماز نمودار می شد. آن حضرت در هنگام نماز چنان محو جمال پروردگار بود و در یاد خدا غرق می شد که از حوادث اطراف خود غافل می گشت. روزی در خانه ایشان آتش سوزی رخ داد و زمانی دیگر یکی از فرزندان وی آسیب دید، ولی آن حضرت تا پایان نماز از آنها اطلاع نیافت و نماز را ادامه داد. امام باقر علیه السلام فرمودند: روزی در نماز، عبای علی بن الحسین علیه السلام از یک دوشش افتاد، ولی آن را درست نکرد تا این که نمازش را به پایان برد. یکی از یاران ایشان سبب درست نکردن عبا را از حضرت پرسید، امام سجاد علیه السلام فرمود: «آیا می دانی در پیشگاه چه کسی بودم؟ همانا از نماز بنده جز آن چه با دلش به خدا رو آورده باشد، پذیرفته نیست».
بنده شکرگزار
زینت عابدان حضرت امام سجاد علیه السلام ، چنان در میدان مناجات با پروردگار می کوشید که وقتی فاطمه، دختر امیرمؤمنان علیه السلام آن تلاش طاقت فرسا را در فرزند برادرش مشاهده کرد، بر سلامت او بیمناک شد و از صحابی رسول اکرم صلی الله علیه و آله ، جابر بن عبداللّه انصاری کمک خواست و به او گفت: ای جابر! فرزند برادرم از کثرت عبادت، خود را در معرض خطر قرار داده است. به دیدارش بشتاب و از وی بخواه قدری به استراحت بپردازد. وقتی جابر نگرانی عمه آن بزرگوار را به ایشان یادآوری کرد، امام سجاد علیه السلام فرمود: «ای جابر! تو می دانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله با این که مورد بخشش عام خداوند بود، باز هم چنان خدای را عبادت می کرد که پاهایش متورم می شد و چون علت آن همه سعی در عبادت را می پرسیدند، می فرمود: آیا نباید در برابر خداوند، بنده ای شکرگزار باشم».
در پیشگاه کبریایی
نماز، بالاترین و زیباترین یاد خدا و حضوردر پیشگاه عظمت و کبریایی باری تعالی است. امام زین العابدین علیه السلام در این باره فرمودند: «نمازگزار تا آن گاه که در نماز است، در پیشگاه خدای عز و جل قرار دارد.» آن حضرت افزون بر آداب معنوی، آداب ظاهری نماز را نیز مراعات می کردند. ایشان همیشه شیشه ای عطر به همراه داشت که برای نماز خود را خوشبو می کرد، به هنگام سجده، پیشانی خود را بر تربت امام حسین علیه السلام می نهاد و کودکان را نیز به خواندن نماز امر می کرد. در حالات آن حضرت نقل کرده اند که دوست نمی داشت کسی در مقدمات وضو ایشان را کمک کند، بلکه خودشان آب بر می داشتند و وضو می گرفتند. امام سجاد علیه السلام به نمازهای مستحبی اهمیت بسیار می دادند و اگر روزی نمازهای نافله روزانه فوت می شد، در شب آن را قضا می کرد.
معنویت در حج
تاریخ نگاران، برای امام سجاد علیه السلام بیست سفر حج ثبت کرده اند. امام در این سفرها، مرکب به همراه داشت، ولی مصمم بود تا راه خانه خدا را با پای خویش بپیماید و در مسیر محبوب، از وجود خود مایه بگذارد. برخی سفرها تا بیست روز طول می کشید. یکی از حالات درس آموز حضرت هنگام پوشیدن لباس احرام بود؛ چنان که وقتی ایشان لباس احرام می پوشید، رنگش از یاد خدا و جلال او تغییر می کرد و چنان در جذبه معنویت حق قرار می گرفت که ازگفتن «لبیک اللهم لبیک» نیز ناتوان می آمد. همراهان حضرت با دیدن وضع معنوی وی، به شدت تحت تأثیر قرار گرفته می پرسیدند: چرا لبیک نمی گویید؟ امام می فرمود: بیم آن دارم که لبیک بگویم، ولی خداوند در جوابم ندا دهد: «لا لبیک». امام تا پایان اعمال حج در جذبه الهی و توجهی خاص به خداوند قرار داشت.
دعای مشکل گش
طاووس یمانی که خاطرات بسیاری از حالات معنوی امام زین العابدین علیه السلام نقل کرده می گوید: شبی از کنار کعبه می گذشتم، دیدم امام سجاد علیه السلام به حجر اسماعیل وارد شد و مشغول نماز گردید و سپس به سجده رفت و گفت: «خدایا! بنده ای کوچک به در خانه ات آمده، عبدی مسکین به پیشگاهت آمده، درخواست کننده ای به درگاهت آمده و بنده ای فقیر به در خانه تو آمده است.» طاووس یمانی ادامه می دهد: «به خدا قسم، من آن ذکر را در هر اندوه و گرفتاری که خواندم مشکلاتم برطرف شد».
عشق به قرآن
پیشوای عارفان امام زین العابدین علیه السلام همدم قرآن کریم و بسیار عاشق تلاوت آن بود و چنان لذتی از آن می برد که هیچ لذتی به پای آن نمی رسید. آن حضرت می فرمود: «اگر آنچه بین مشرق و مغرب است از میان برود و تنها قرآن با من باشد، بیمی به خود راه نخواهم داد». امام سجاد علیه السلام آیات قرآن را به صورت گذرا تلاوت نمی کرد، بلکه همواره با تدبر و دقت نظر قرائت می نمود و در محتوای آن می اندیشید و می فرمود: «آیات قرآن همچون گنجینه هایی است. پس هر گاه درِ گنجینه ای گشوده شد، به دقت در آن بنگر».
نوع دوستی امام سجاد علیه السلام
پناه نیازمندان
یکی از ویژگی های بارز امام سجاد علیه السلام ، عشق ورزیدن به محرومان و دلجویی کردن از آنان بود. آن حضرت پیش جذامیان می رفت و با آنان هم غذا می شد یا این که برایشان غذا می فرستاد. چون مستمندی نزد وی می آمد، بر می خاست و حاجت او را روا می کرد و می فرمود: «صدقه پیش از آنکه به دست نیازمند برسد، به دست خدا می رسد.» آن حضرت صدقه ها و انفاق های پنهانی بسیاری داشت. آن قدر انبان های غذا را بر پشت حمل کرده بود که پس از شهادت، هنگام غسل آن بزرگوار، آثار کبودی بر پشت ایشان نمایان بود و می فرمود: «صدقه پنهانی، آتش غضب پروردگار را خاموش می کند.» امام سجاد علیه السلام در واقعه حرّه، هنگام هجوم وحشیانه لشکر شام به مدینه، چهارصد خانوار را پناه داد و سه روز به طور کامل از آنان پذیرایی کرد، به گونه ای که یکی از آنها گفته بود: «ما در نزد پدر خود نیز به مثل این مرد شریف زندگی نکرده بودیم».
انفاق بی نظیر
امام سجاد علیه السلام همواره در فکر مستمندان بود؛ به ویژه در روزهایی که روزه می گرفت، بیشتر انفاق می کرد. آن حضرت بخشش با زبان روزه را از جدش امیرمؤمنان علیه السلام و حضرت زهرا علیهاالسلام به ارث برده بود. آنان که سه روز غذای خود را به یتیم و اسیر و مسکین دادند. امام صادق علیه السلام درباره این ویژگی امام سجاد علیه السلام فرمودند: «علی بن الحسین علیه السلام در آن روزی که روزه می گرفت، دستور می داد گوسفندی را سر ببرند و تکه تکه کنند و بپزند و چون هنگام افطار می رسید... می فرمود: کاسه ها را بیاورید و برای خانواده فلانی و فلانی غذا بکشید. سپس نان و خرمایی آورده می شد و امام افطار می کرد. درود خدا بر او و پدرانش باد».
دریای رحمت
سخاوتمندی از ویژگی های بارز پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و همه خاندان ایشان بود و هیچ کس بر در خانه آنان نمی آمد، جز آنکه چیزی می گرفت و می رفت. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند: «ما از بیم آن که مستحق را رد نکرده باشیم، به غیر مستحق هم می بخشیم». امام سجاد علیه السلام هم با الهام از سیره پیغمبر صلی الله علیه و آله ، جد، عمو و پدر بزرگوار خود، به خدمتگزار منزل خویش چنین سفارش می کرد: «بر در خانه من فقیری گذر نکند، مگر آنکه او را غذا دهید.» ابوحمزه ثمالی می گوید: «روز جمعه ای به امام زین العابدین علیه السلام گفتم: هر که چیزی می خواهد مستحق نیست. امام فرمودند: «می ترسم یکی از کسانی که گدایی می کنند، مستحق باشد و ما او را اطعام نکنیم و بازگردانیم و آن گاه بر ما اهل بیت آن نازل شود که بر یعقوب نازل شد». امام سجاد علیه السلام هنگامی که به مستمندی کمک می کرد، می فرمود: «مرحبا به کسی که زاد و توشه آخرت مرا حمل می کند».
دریای سخاوت
امام زین العابدین علیه السلام به قصد سفر حج، از مدینه به طرف مکه حرکت کرد. خواهرش حضرت سکینه علیهاالسلام هزار درهم برای آن حضرت فرستاد تا در آن سفر خرج کند. وقتی امام به پشت سر زمین حرّه (دوکیلومتری مدینه) رسید، آن مبلغ را به ایشان رساندند. امام سجاد علیه السلام نیز آن را پذیرفت. هنگامی که از آنجا گذشت، هنوز چندان دور نشده بود که عده ای از فقیران را دید و همه آن هزار درهم را بین آنان تقیسم کرد و برای خود چیزی از آن نگه نداشت.
توشه آخرت
زُهری، یکی از سرشناسان عصر امام سجاد علیه السلام می گوید: در یک شب سرد بارانی امام زین العابدین علیه السلام را در تاریکی دیدم که کیسه آرد بر پشت گرفته بود و حرکت می کرد. گفتم: ای پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله ! این باری که به دوش گرفته ای چیست؟ فرمود: می خواهم به سفری بروم و این بار، توشه سفر است. گفتم: غلام من همین جاست. او به جای شما می برد، زحمت نکشید. امام فرمود: نه. خودم می برم. چند روز از این ماجرا گذشت و امام سجاد علیه السلام به سفر نرفت. آن حضرت را دیدم و گفتم: به مسافرتی که فرمودی در پیش داری، نرفتی. فرمود: «ای زُهری! منظور از سفر، آن نبود که تو گمان کردی، بلکه منظورم سفر مرگ بود. برای این سفر آماده باش و بدان که آمادگی این سفر این گونه است: از گناه دوری کن و کارهای نیک انجام ده».
صاحب انبان
امام زین العابدین علیه السلام در تاریکی شب به صورت ناشناس، هدایای خود را به مستمندان می رساند. آنان نیز با دیدن حضرت خوشحال می شدند و می گفتند: صاحب انبان و کیسه آمد. آن حضرت پسر عمویی فقیر داشت. شبانه به نزد او می رفت و به او مبلغی کمک می کرد، ولی او که نمی دانست و می گفت: علی بن الحسین از من دستگیری نمی کند. امام نیز می شنید و چشم پوشی می نمود و خود را به او معرفی نمی کرد. همین که امام سجاد علیه السلام از دنیا رفت، آن مرد متوجه شد کسی که شبانه به او کمک می رساند، امام بوده است. این بود که بعدها بر سر قبر امام می رفت و گریه می کرد و عذرخواهی می نمود.
سفارش جامع
پیشوای عارفان امام زین العابدین علیه السلام افزون بر این که یاران خود را با کارهای خویش به انفاق به مستمندان و برآوردن نیازهای مؤمنان آموزش می داد، سخنان زیبایی نیز در این باره بیان فرموده است: ابوحمزه ثمالی می گوید: امام سجاد علیه السلام فرمودند: «هر کس یک نیاز برادر مؤمن خود را برآورد، خداوند صد نیاز او را برآورده می کند. کسی که اندوهی از دل برادرش بردارد، خداوند اندوه روز قیامت رااز او برطرف سازد، هر قدر هم که بسیار باشد. هرکس برادرش را در مقابل ستمکار یاری دهد، خدا او را در عبور از صراط یاری رساند. کسی که به دنبال حاجت برادر مؤمن خود برود و با برطرف ساختن نیازش او را خوشحال کند، چنان است که رسول خدا صلی الله علیه و آله را مسرور کرده است... . به خدا سوگند برآوردن نیاز مؤمن، در پیشگاه خداوند محبوب تر از دو ماه روزه پی در پی با اعتکاف آن دو ماه است».
سرای عمل
دنیا مزرعه آخرت است. آری انسان هر چه در این جهان بکارد، در آن دنیا برداشت خواهد کرد. اینجا سرای عمل است و فردا پاداش یا عقاب. سیدالساجدین، امام زین العابدین علیه السلام درباره ثواب کمک به هم نوعان فرمودند: «کسی که به مؤمن گرسنه ای غذا بدهد، خداوند از میوه های بهشتی به او می بخشد. کسی که مؤمن تشنه ای را سیراب کند، خداوند به او از نوشیدنی های گوارای بهشتی می نوشاند. کسی که مؤمنی را بپوشاند و لباس دهد، خداوند با لباس های سبز بهشتی او را می پوشاند.» امام سجاد علیه السلام در روایتی دیگر درباره پاداش صدقه و کارهای خیر فرمودند: «هر کس به فقیر ضعیفی صدقه دهد، دعای فقیر در آن ساعت برای او مستجاب شود».
سرچشمه برکات
پیشوایان معصوم ما، جامع همه فضیلت ها و کرامت های اخلاقی بودند. آنان به ویژه در کمک به محرومان و نیازمندان بر همگان پیشقدم بودند و غذا دادن به گرسنگان، تنها بخشی از نیکویی های آنان بود. آن حضرت در روایتی فرمودند: «خداوند در مورد کسی که سیر بخوابد و در کنار او مؤمن گرسنه ای باشد به فرشتگان می فرماید: فرشتگانم! شما را بر این بنده گواه می گیرم که به او دستور دادم، ولی او از دستور من سرپیچی کرد. پس او را به خود وا می گذارم و به عزت و جلالم سوگند، هیچ گاه او را نمی بخشم».
عطر حضور
هنگام احتضار محمدبن اسامه، امام زین العابدین علیه السلام همراه با برخی از اهالی مدینه پیش او رفتند. محمد خطاب به آنان گفت: اکنون که وقت مرگم فرا رسیده، مقداری قرض دارم. دوست دارم آن را از طرف من ضمانت کنید و بپردازید. در این لحظه امام سجاد علیه السلام بلافاصله فرمودند: «من31 قرض تو را پذیرفتم»، ولی دیگران چیزی نگفتند. سپس آن حضرت فرمودند: «تمام قرض تو را بر عهده می گیرم» و خطاب به بقیه فرمودند: «آگاه باشید! اینکه در ابتدا همه آن را بر عهده نگرفتم، علتی نداشت جز اینکه کراهت داشتم شما بگویید او جلوتر از ما پذیرفت و مجالی برای ما باقی نگذاشت».
خورشید مهر
روزی امام سجاد علیه السلام خادم خود را دوبار صدا زد، ولی او با اینکه صدای امام را می شنید، پاسخ نمی داد تا این که در بار سوم نزد امام رفت. حضرت به او فرمود: ای پسر! مگر صدایم را نمی شنیدی؟ او گفت: آری شنیدم. امام سجاد علیه السلام فرمود: پس چرا جواب نمی دادی؟ خادم گفت: چون می دانستم اگر جواب ندهم، به من خشم نمی گیری. در این لحظه امام فرمود: «شکر و سپاس خدا را که زیر دست مرا از من ایمن ساخت».
پناه همگان
رأفت و عطوفت امام خوبی ها، حضرت سجاد علیه السلام ، نه فقط مخصوص انسان ها بود، بلکه شامل حیوانات نیز می شد. آن حضرت با جمعی از اصحاب نشسته بودند. ناگهان آهویی آمد و ناله کرد و در جلو امام سجاد علیه السلام دست هایش را به زمین کوبید. امام به حاضران فرمود: آیا می دانید او چه می گوید؟ گفتند: نه. امام فرمود: می گوید فلان کس بچه مرا صید کرده است. از شما می خواهم به او بگویید بچه ام را بیاورد تا به او شیر دهم. آن گاه حضرت همراه حاضران نزد شکارچی رفتند. امام به او فرمود: تو را به حقی که بر گردنت دارم آن بچه آهو را که امروز صید کردی بیاور تا مادرش به او شیر دهد، او هم بی درنگ بچه آهو را آورد. حضرت فرمود: این را به من ببخش. او نیز با کمال میل آن را به امام بخشید. آن گاه بچه آهو همراه مادرش به طرف صحرا رفتند. امام سجاد علیه السلام فرمود: «آهو می گوید: خداوند هر مسافر غریب شما را برایتان برساند، چنان که فرزندم را به من رسانید و خداوند علی بن الحسین را بیامرزد».
فعالیت های سیاسی امام سجاد علیه السلام
مسئولیت خطیر
امام زین العابدین علیه السلام دردوران امامت 35 ساله خود، با پنج نفر از خلفای بنی امیه به نام های یزید پسر معاویه، معاویه پسر یزید، مروان پسر حکم، عبدالملک پسر مروان و ولید پسر عبدالمک هم عصر بود. هم زمان با آنها، عبداللّه پسر زبیر نیز در مکه ادعای خلافت داشت و برخی از مناطق حجاز و عراق را تحت نفوذ خود گرفته بود. در اوایل امامت حضرت سجاد علیه السلام ، اختناق شدیدی حاکم شد و شیعیان و پیروان آن حضرت که دشمنان بنی امیه به شمار می آمدند، دستخوش ضعف و سستی گردیدند و تشکل و انسجام آنان از هم پاشید. مسعودی تاریخ نگار نامدار تصریح می کند که علی بن الحسین علیه السلام امامت را به صورت مخفی و با تقیه شدید و در زمانی دشوار عهده دار گردید.
گم کردگان راه
یزید برای تثبیت پایه های حکومت خود، از هیچ جنایتی برای ضربه زدن به خاندان پیامبر دریغ نمی ورزید. از این رو بسیاری از مردم از امام امام سجاد علیه السلام فاصله گرفتند. امام صادق علیه السلام درترسیم این وضع تلخ و اندوهبار می فرمود: «مردم پس از شهادت حسین بن علی علیه السلام از اطراف خاندان پیامبر پراکنده شدند، جز سه نفر؛ ابوخالد کابلی، یحیی بن ام الطویل و جبیر بن مَطعَم. سپس افرادی به آنان پیوستند و تعدادشان افزون گشت.» یحیی به مسجد پیامبر در مدینه می رفت و خطاب به مردم می گفت: «ما مخالف و منکر راه و آیین شما هستیم و میان ما و شما، دشمنی و خشم و کینه آشکار و همیشگی است». وی نه تنها در حجاز، بلکه در کوفه نیز همین بیانات را ایراد می کرد و به صراحت از مروانیان و اهانت کنندگان به حضرت علی علیه السلام بیزاری می جست. در اثر همین موضع گیری های آشکار و پیروی از امیرمؤمنان علیه السلام بود که حجاج بن یوسف ثقفی، او را دستگیر کرد و دست ها و پاهایش را قطع نمود و او را به شهادت رساند.
اهداف عالی
از زمان امامت حضرت سجاد علیه السلام برنامه دراز مدت امامان معصوم آغاز می شود. این دوره از حیات پیشوایان، در طول نزدیک به دو قرن همراه با پیروزی قاطع در زمینه کار ایدئولوژیک و آمیخته با صدها تاکتیک مناسب و مزین به هزاران جلوه از اخلاص و فداکاری بود. به طورکلی عصر زندگانی امام سجاد علیه السلام را این گونه می توان تشریح کرد: دوره نومیدی از پیروزی حرکت مسلحانه، کوشش سازنده به امید ایجاد حکومت اسلامی به وسیله خاندان پیامبر در درازمدت، زمینه سازی برای رسیدن به این هدف از رهگذر کار فرهنگی و تربیت نیروی انسانی مناسب، تبیین تفکر اصیل اسلامی و نشان دادن بدعت ها و تحریف ها.
گروه شکاکان
با شهادت امام حسین علیه السلام ، شیرازه تشکیلات شیعه از هم پاشید و تردید و سرگردانی به درون آنها راه یافت و بسیاری از افراد، امامت حضرت سجاد علیه السلام را قبول نکرده، عمویش محمد حنفیه فرزند امام علی علیه السلام را به عنوان امام برگزیدند. یکی از محققان در این باره می نویسد: «با شهادت امام حسین علیه السلام و تقیه علی بن الحسین علیه السلام تنها فرزند باقی مانده او، شیعیان در حال آشفتگی قرار گرفتند و سردرگمی در رهبری فعال پیروان اهل بیت پدید آمد»... با وجود اینکه امام حسین علیه السلام به امامت فرزندش حضرت سجاد علیه السلام تصریح کرده و امّ سلمه را به رد امانت های امامت به حضرت زین العابدین علیه السلام امر کرده بود، بیشتر شیعیان از محمد حنفیه و نه از زین العابدین پیروی کردند.»
در حصار تنهایی
با توجه به شهادت بسیاری از شیعیان مخلص در واقعه جانگداز کربلا، زمینه برای فعالیت آشکار امام سجاد علیه السلام از بین رفته بود و کسی جرئت برقراری ارتباط با حضرت، به عنوان تنها بازمانده اهل بیت را نداشت. از این رو ایشان چاره ای جز تغییر روش ندید و سیاست کناره گیری را در پیش گرفت و بر اساس برخی نقل ها، در خارج از مدینه زندگی کرد. امام باقر علیه السلام در این باره می فرماید: «پدرم علی بن الحسین علیه السلام پس از حسین بن علی علیه السلام چندین سال در بادیه[خارج از مدینه] زندگی کرد؛ زیرا امام ملاقات بامردم و رفت و آمد با آنان را خوش نداشت. وی از همان جا برای زیارت مرقد جد و پدرش به عراق می رفت و کسی متوجه رفتار او نمی شد.» امام سجاد علیه السلام تا پس از واقعه حرّه، به سیاست کناره گیری از جامعه ادامه داد و اثر آن هم در واقعه حرّه ظاهر شد و آن حضرت هیچ حمایتی از نهضت مردم مدینه نکردند.
عواقب جدایی
پس از شهادت امام حسین علیه السلام موجی از نفرت در مناطق اسلامی بر ضد حکومت یزید برانگیخته شد. حاکم مدینه با اشاره یزید، گروهی از بزرگان را به دمشق فرستاد تا از نزدیک خلیفه جوان را ببینند و از مرحمت های وی برخوردار شوند و پس از بازگشت، مردم را به اطاعت از حکومت وی تشویق کنند، ولی از آنجا که یزید نه تربیت اسلامی شده بود و نه مشاورانی داشت که به او سفارش کنند که دست کم در حضور هیئت نمایندگی مدینه رفتار سنجیده ای داشته باشد، نزد آنان از شرابخواری، سگ بازی و اعمال خلاف کوتاهی نکرد و در آخر به هر کدام از آنان هدایای هنگفتی بخشید. او فکر می کرد آنان از وی تمجید خواهند کرد، ولی این دیدار نتیجه معکوس داد. گروه نمایندگی، مردم مدینه را از فساد دربار یزید آگاه ساختند و بر ضد او شوراندند. مردم با عبداللّه پسر حنظله غسیل الملائکه بیعت و حاکم مدینه و همه بنی امیه را از شهر بیرون کردند. یزید، مسلم بن عقبه را برای سرکوبی شورشیان به مدینه اعزام کرد. پس از درگیری شدید، شورشیان شکست خوردند و سران نهضت کشته شدند. این حادثه به واقعه حرّه معروف گشت.
سکوت علوی
امام سجاد علیه السلام در شورش مردم مدینه شرکت نداشت. علل خودداری آن حضرت از همکاری را می توان چنین خلاصه نمود:
1. حضرت سجاد علیه السلام شکست نهضت مدینه را پیش بینی می کرد و می دید اگردر آن شرکت جوید، نه تنها پیروز نمی شود بلکه خود و پیروانش نیز کشته می شوند و نتیجه ای به دست نمی آید.
2. عبداللّه پسر زبیر که در مکه ادعای خلافت داشت، نقش مهمی در شورش ایفا می کرد. او با خاندان امیرمؤمنان میانه ای نداشت و در برپایی فتنه جمل تأثیر به سزایی داشت و در مکه، درود فرستادن بر پیامبر صلی الله علیه و آله را در آغاز خطبه ها حذف کرده بود. امام نمی خواست امثال عبداللّه بن زبیر قدرت طلب، او را پل پیروزی خود قرار دهند.
3. شورشیان هیچ گونه نظرخواهی از امام نکرده بودند و پیدا بود که این حرکت، یک حرکت خالص شیعی نیست و در صورت پیروزی، معلوم نبود به نفع شیعیان تمام شود.
طنین مظلومیت
در زمان امام سجاد علیه السلام که حکومت ظالم اموی تسلط شدیدی بر همه امور داشت، هر گونه جنبش و حرکت مسلحانه پیشاپیش محکوم به شکست بود و کوچک ترین حرکتی از دید جاسوسان پنهان نمی ماند، به طوری که حتی ازدواج امام را در مدینه به عبدالملک در شام اطلاع می دادند. عبدالملک طی نامه ای به آن حضرت، ازدواج وی را با یک زن کنیز غیر قریشی نقص شمرد و او را هم شأن امام ندانست و امام سجاد علیه السلام در پاسخ وی نوشت: «خداوند هر پستی را با اسلام بالا برد و هر نقصی را با آن کامل ساخت». عبدالملک با این کار می خواست به امام هشدار دهد که همه کارهای او حتی امور داخلی و شخصی اش را زیر نظر دارد. در چنین شرایطی، حرکت انقلابی امکان نداشت.
خداحافظ قرآن
بیشترین دوران امامت حضرت سجاد علیه السلام ، با دوران حکومت سیاه عبدالملک بن مروان هم زمان بود و 21 سال طول کشید. عبدالملک پیش از رسیدن به خلافت، در زهد و عبادت شهرت داشت. عبدالملک پس از مرگ پدرش، از قرآن جدا شد و در اثر غرور و قدرت، چنان دستخوش مسخ شخصیت گردید که تاریخ نگاران از کارنامه سیاه حکومت او به تلخی یاد می کنند. او دو سال پس از شکست دادن عبداللّه بن زبیر( در سال 75ه . ق) در جریان سفر حج، به مدینه وارد شد و خطاب به مردم گفت: «من همچون خلیفه خوار شده (عثمان)، خلیفه آسان گیر (معاویه) و خلیفه سست خرد (یزید) نیستم. من این مردم را جز با شمشیر درمان نمی کنم... به خدا سوگند! از این پس هر کس مرا به تقوا امر کند، گردن او را خواهم زد». امام سجاد علیه السلام 21 سال با چنین حاکمی رو به رو بود.
هیولای حجاز
عبدالملک بن مروان پس از شکست دادن عبداللّه بن زبیر به وسیله حجاج بن یوسف ثقفی، او را به مدت سه سال به استانداری حجاز (مکه، مدینه و طائف) گمارد. حجاج از همه فرمانروایان مناطق دیگر بدتر بود و جنایات او در تاریخ اسلام مشهور است. او در مدینه گردن گروهی از یاران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، همچون سهل بن ساعدی، انس بن مالک و جابربن عبداللّه انصاری را به قصد خوار کردن داغ نهاد. او در فکر کشتن امام سجاد علیه السلام نیز بود. از دید حجاج، اقدامات زیر بنایی و سازنده آن حضرت برای حکومت بسیار خطرناک بود؛ لذا برای تعرض به حریم امام سجاد علیه السلام ، دنبال اجازه گرفتن از خلیفه بود و در نامه ای به عبدالملک نوشت: «اگر ثبات و دوام حکومت را می خواهی، علی بن الحسین علیه السلام را به قتل برسان»، ولی عبدالملک در جواب وی نوشت: «از خون بنی هاشم بر حذر باش و آن را حفظ کن؛ زیرا من دیدم که هر گاه آل ابوسفیان در ریختن خون آنان حریص بودند، مدت کمی نگذشت که خدا حکومت آنان را از بین برد».
دلسوز بخشنده
هشام بن اسماعیل، یکی از فرمانروایان عبدالملک در مدینه بود. وی در مدت چهارساله حکومت خود بر مدینه، چنان بر مردم سخت گرفت که وقتی ولید بن عبدالملک پس از مرگ پدرش به خلافت رسید، ناچار شد او را از کار برکنار کند و به هنگام برکناری، دستور داد برای تنبیه، او را در برابر مردم بر پا نگه دارند تاهر کس هر چه می خواهد به او بگوید. هشام از تیره بنی مخزوم بود که از دیرزمان با بنی هاشم دشمنی داشتند و این مرد امام سجاد علیه السلام را بسیار آزار می داد و به خاندان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سخن زشت می گفت. روز عزل او، امام به یاران خود فرمود: مبادا سخن ناروایی به هشام بگویید و چون خود بر او گذشت، به وی سلام کرد. هشام وقتی این برخورد کریمانه آن حضرت را دید، خطاب به ایشان گفت: «خدا بهتر می داند که رسالتش را در چه جایی قرار دهد».
ارتباط معنوی
عبدالملک بن مروان بنا داشت از رویارویی و مبارزه مستقیم با بنی هشام پرهیز کند. از این رو در نامه ای به حجاج فرماندار مدینه نوشت که با بنی هاشم خوش رفتاری نماید. حضرت سجاد علیه السلام نیز پیش از رسیدن نامه وی به حجاج، به عبدالملک نوشت: «تو در فلان ساعت از فلان روز برای حجاج چنین نوشتی و پیامبر از آن به من خبر داده است.» وقتی عبدالملک نامه را خواند و تاریخ نامه خود را پس از بررسی، موافق نوشته امام یافت، خوشحال شد و هدایایی برای آن حضرت فرستاد. امام سجاد علیه السلام با آن نامه می خواست به عبدالملک بفهماند که او به قدرت و خواست خداوند از همه جریان های کاخ او آگاه است و نیز افزون بر این که فرزند نسبی رسول خدا است، با ایشان رابطه روحی و معنوی هم دارد. نامه امام در واقع یک نوع اعلام برتری و چیرگی قدرت الهی امام بوده و او را به قبول این برتری فرا می خواند.
حضور کبریایی
یکی از روش های مبارزاتی امام سجاد علیه السلام باحاکمان جور، دوری گزیدن از آنان بود. حضرت با این سیاست، به روش حکومتی آنان مهر بطلان می زد. عبدالملک مروان در مراسم حج، هنگام طواف، امام سجاد علیه السلام را دید که مشغول طواف است و هیچ توجهی به او نمی کند. او با آن که امام را از قبل می شناخت، برای حفظ موقعیت خود گفت: این کیست که پیشاپیش ما حرکت می کند و به ما بی اعتناست؟ به او گفتند: علی بن الحسین است. وی امام را احضار کرد و گفت: من که قاتل پدرت نیستم، چرا پیش ما نمی آیی؟ امام فرمود: «قاتل پدرم با عملش دنیای خود راتباه کرد و آخرتش را هم پدرم خراب می کند و تو هم اگر دوست داری مثل او باشی، باش!» عبدالملک گفت: منظورم این بود که بیا و از دنیای ما بهره گیر. در این هنگام امام ردایش را پهن کرد و فرمود: «خدایا! حرمت اولیای خود را به او نشان ده.» ناگاه عبای امام پر از جواهرات درخشان شد و آن حضرت خطاب به عبدالملک فرمود: «کسی که چنین مقامی نزد خدا داشته باشد، چه نیازی به دنیای شما دارد».
شکوه بزرگی
روزی عبدالملک بن مروان، امام سجاد علیه السلام را به شام احضار کرد. مأموران هم حضرت را با زنجیر به سوی شام روانه کردند. در میان راه امام با عنایت خداوند و قدرت امامت، خود را از قید و بند آزاد کرد و نزد عبدالملک حاضر شد و با تندی به او فرمود: مرا با تو چه کار؟ عبدالملک که به شدت ترسیده بود گفت: پیش ما بمان. امام پاسخ دادند: دوست ندارم و سپس از آن جا خارج شد. این بی توجهی امام علیه السلام به شکل مبارزه ای سیاسی بروز کرده و آثار زیادی داشت، به طوری که عبدالملک از آن حضرت می خواست که نزد او بماند و به دارالحکومه رفت و آمد داشته باشد. اگر امام علیه السلام فردی زاهد و گوشه نشین معرفی شده بود، نه کناره گیری ایشان از حکومت اهمیتی داشت و نه خلیفه با این تهدید و اصرار، خواستار رابطه با او بود.
زبان رس
عبدالملک، خلیفه اموی وقتی نتوانست با روش ها و برخوردهای گوناگون امام سجاد علیه السلام را با خود همراه کند و از طرفی دید که مردم و به ویژه شیعیان، او را امام و مقتدای جامعه اسلامی می شناسند، تصمیم گرفت برخی از حجت های امامت، از جمله شمشیر رسول خدا صلی الله علیه و آله را از آن حضرت بگیرد. بدین جهت در نامه ای تهدیدآمیز، از امام خواست که شمشیر پیامبر صلی الله علیه و آله را به او ببخشد، وگرنه مستمری اش را قطع خواهد کرد .امام زین العابدین علیه السلام در جواب او نوشت: «خداوند برای پرهیزکاران، خروج از گرفتاری ها را از راهی که گمان نمی کنند، ضمانت کرده است.» ایشان در آخرنامه اضافه کرد: «و خدای تعالی فرمود: خدا هیچ خیانتگر و ناسپاسی را دوست ندارد. اکنون بنگر کدام یک از ما به این آیه سزاوارتریم».
نسیمی از لطف
امام سجاد علیه السلام ، حکومت امویان را نامشروع و غاصبانه می دانست، ولی اگر زمانی اسلام و جامعه اسلامی از سوی بیگانگان مورد تهدید و تعرض قرار می گرفت، حضرت برای حفظ آن، از هیچ اقدامی فروگذار نمی نمود. نقل شده است: در زمان عبدالملک، پارچه هایی به روم صادر می شد که روی آنها شعار «لا اله الا اللّه ، محمد رسول اللّه » نوشته شده بود. این مسئله بر حاکم روم گران آمد. از این رو ضمن فرستادن نامه ای تهدیدآمیز به عبدالملک مبنی بر حذف این شعار، به وی اعلام کرد که اگر این کار را ترک نکند، در سکه های رومی که در جهان اسلام هم کاربرد داشت، اسلام صلی الله علیه و آله را به زشتی خواهد نوشت. عبدالملک که از حل این مشکل ناتوان شده بود، از امام سجاد علیه السلام کمک خواست. امام به عبدالملک فرمود که استفاده از سکه های رومی را ممنوع سازد و به جای آن سکه اسلامی ضرب کند.
سلاح دع
روش امام سجاد علیه السلام در مبارزه با طاغوت عصر خود، تنها با سیاست کناره گیری از آنان نبود، بلکه ایشان با زبان دعا و روشنگری افکار عمومی در مورد مسائل سیاسی، به ویژه امامت و رهبری جامعه اسلامی، نامشروع بودن حکومت بنی امیه و جنایت های آنان را بازگو می کرد. آن حضرت در دعای بیستم صحیفه سجادیه، معروف به دعای مکارم الاخلاق چنین می گوید: «بارخدایا! بر محمد و آلش درود فرست و مرا بر کسی که به من ستم کند چیرگی ده، و با آنکه با من به مجادله برخیزد زبان گویا ساز، و بر آنکه به من دشمنی ورزد پیروزی عطا کن، و بر آن که مرا می فریبد و حیله گری می کند چاره سازی مرحمت فرما، و بر آنکه مرا زبون خواهد، قدرت ده، و بر آن که از من عیب جویی می کند توانی ده که دروغش را آشکار سازم و از چنگ آن که مرا بیم دهد وتهدید کند رها کن». این دعای امام، شکواییه ای در برابر زورگویی حکومت وقت بود.
نیایش، مرهم زخم ه
امام زین العابدین علیه السلام در راه مقابله با زمامداران ناشایسته، در دعای عرفه از نقش و موقعیت ویژه رهبران الهی و امامان از خاندان نبوت و امتیازهای آنان سخن می گوید که نتیجه آن نفی مشروعیت حکومت زمامداران وقت بود: «پروردگارا! بر خاندان پیامبر درود فرست که ایشان را برای اجرای فرمان خود انتخاب کرده ای، و آنان را گنجینه های علم و حافظان دین و جانشینان خود در زمین و حجت خویش بر بندگانت قرار داده ای و به اراده خود، ایشان رااز پلیدی به تمام معنا پاک کرده ای و آنان را وسیله ای به سوی خود و راه بهشت خود قرار داده ای... . خداوندا! تو در هر زمان دینت را به سبب رهبری بر حق تأیید کردی و او را نشانه ای برای بندگانت و مشعلی فروزان در شهرهایت به پا داشتی، پس از آنکه او را به ریسمان خود وصل کردی و او را سبب دست یابی به رضای خود ساختی و طاعتش را بر همه واجب نمودی...»
افشای حقایق
امام زین العابدین علیه السلام در کنار مواعظ اخلاقی خود به مردم، حقیقت مسئله امامت و حکومت اسلامی را روشن می کرد و آنان را از سردمداران فاسق و منافق آگاه می ساخت و تفهیم می کرد که حاکمی مانند عبدالملک، آن نیست که اسلام می خواهد. بهترین گواه بر این نکته، سخنان مفصلی است که به تصریح محدثان، امام هر جمعه در مسجد پیامبر ایراد می فرمود: «ای مردم! پرهیزکار باشید و بدانید که به سوی خدا باز خواهید گشت. آن روز هر کس آنچه از نیک و بد انجام داده، نزد خود حاضر خواهد یافت و آرزو خواهد کرد که بین او و اعمال بدش فرسخ ها فاصله باشد... . نخستین اموری که در قبر سؤال خواهند کرد، خدای توست که او را عبادت می کنی و پیامبری است که به سویت فرستاده شده است. نیز دین تو که از آن پیروی می کنی، کتاب آسمانی که آن را تلاوت می کنی و امام توست که ولایتش را پذیرفته ای.»
نورانی ترین کلام
یکی از بیانات اخلاقی ـ سیاسی امام سجاد علیه السلام ، سخنان جامعی است که ابوحمزه ثمالی از ایشان نقل می کند و متن روایت گواهی می دهد که در جمع پیروان خاص بیان شده است. آن حضرت فرمودند: «خداوند ما و شما را از مکر ستمگران و ظلم حسودان و زورگویی جباران حفظ کند. ای مؤمنان! شما را طاغوتیان دنیاطلب که دل به دنیا سپرده و شیفته آن شده اند و به دنبال نعمت های بی ارزش و لذت های زودگذر آن هستند، نفریبد... . به جانم سوگند در ایام گذشته، حوادثی را پشت سر گذاشتید و از انبوه فتنه ها به سلامت گذشتید، در حالی که پیوسته از گمراهان و بدعت گذاران و تبهکاران در زمین دوری می جستید؛ پس اکنون نیز از خدا یاری بخواهید و به سوی فرمانبری از خدا و اطاعت از ولیّ خدا برگردید که از حاکمان کنونی شایسته تر است.... از معاشرت با گنهکاران، همکاری با ستمگران و تماس با فاسقان بپرهیزید...».
افشای چهره امویان
واقعه کربلا، از چهره واقعی امویان پرده برداشت و اهل بیت و در رأس آنان امام زین العابدین علیه السلام ، به عنوان پیام رسانان عاشورا، تلاش بسیاری به منظور شناساندن چهره زشت امویان به جامعه اسلامی از خود نشان دادند. آن حضرت در بیانی فرمودند: «در برهه ای از زمان، حماقت بر عقل، منکر بر معروف، شر بر خیر، خانواده های خبیث بر خانواده های شریف و زمین شوره زار بر زمین شیرین و پاک حکمرانی دارد، ما از این دولت ها و از زندگی در عذاب آنها به خدا پناه می بریم.»
چشم بین
نظارت بر رویدادها و جریان های درون جامعه، به ویژه عملکرد عالمان و روشنفکران، از اقدامات ارزنده امام سجاد علیه السلام بود. بیانات آن حضرت درباره مکتب های فکری و هشدار ایشان به زُهری، عالم دربار اموی در همین راستاست. این کار بزرگ حضرت در شرایطی بود که بنی امیه نمی خواستند مردم، مظاهر کفر، شرک و نفاق را بشناسند و به همین دلیل جریان های فکری جامعه را زیر نظر داشتند تا خطرساز نباشند. امام صادق علیه السلام می فرماید: «بنی امیه راه فراگرفتن ایمان را برای مردم باز گذاشتند، ولی راه فراگیری شرک را بستند تا وقتی مردم را به شرک کشاندند، متوجه نشوند».
اهل بیت علیهم السلام در سخنان امام سجاد علیه السلام
حقیقت همیشگی
امام سجاد علیه السلام همواره بر اساس آیات الهی، حقانیت خاندان پیغمبر را اثبات می کرد. پیرمردی در شام نزد امام زین العابدین علیه السلام رفت و به ایشان اهانت کرد. چون سخنش تمام شد، امام به او فرمود: آیا این آیه را خوانده ای که می فرماید: بر این رسالت، مزدی از شما، جز دوست داشتن خویشاوندان نمی خواهم. آن مرد گفت: آری. حضرت فرمود: ما همان ها هستیم. سپس فرمود: آیا این آیه را هم خوانده ای که می فرماید: حق خویشاوندان را اداکن. آن مرد گفت: آری. حضرت فرمود: منظور از خویشان، ما هستیم. سپس فرمود: آیا آیه تطهیر را هم خوانده ای؟ مرد شامی گفت: آری، امام فرمود: ما همان ها هستیم. در اینجا مرد شامی دست خود را به طرف آسمان برد و سه بار گفت: «خدایا! به درگاهت توبه می کنم. خدایا! از دشمنان خاندان محمد صلی الله علیه و آله به درگاه تو برائت می جویم. من قرآن را خوانده بودم، ولی تا امروز این حقایق را در نیافته بودم.
حجت الهی
امامان معصوم علیهم السلام در برخی از روایات خود، منزلت اهل بیت را بیان می فرمودند و این نه از باب خودستایی، بلکه برای افزودن معرفت یاران خود به مقام امامت بود. امام سجاد علیه السلام در حدیثی فرمودند: «ما، امامان مسلمانان، حجت های خداوند بر جهانیان، سروران مؤمنان، جلوداران سپید پیشانی و سالار مؤمنان هستیم، ما موجب امنیت زمینیان هستیم؛ چنان که ستارگان سبب امان آسمانیان هستند. خداوند به سبب ما آسمان را نگاه داشته تا مبادا بر زمین فرو افتد و با ما زمین را حفظ کرده تا اهل زمین را نلرزاند. باران را به سبب ما فرو می فرستد و رحمت را در پرتو وجود ما می پراکند و برکت های زمین را بیرون می دهد. اگر کسی از ما در زمین نمی بود، اهل خود را فرو می کشید».
کشتی نجات بخش
در میان دریای مواج و سهمگین، کشتی ای محکم و روان می تواند انسان را به ساحل نجات و آرامش رهنمون شود. در گیر و دار حوادث روزگار نیز فقط امامان و خاندان معصوم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هستند که می توانند انسان ها را راهنمایی کنند و به رستگاری رسانند. امام سجاد علیه السلام در برخی از سخنان گهربار خود، اهل بیت علیهم السلام را بسان کشتی روان در میان دریای عمیق معرفی می کند و می فرماید: «ما کشتی روان در دریاهای عمیق هستیم، هر که بر آن سوار شد، ایمن ماند و هَر که از آن چشم پوشد، غرق شود».
آفتاب معرفت
امام صادق علیه السلام فرمودند: چون ظهر می شد، علی بن الحسین علیه السلام نماز می گذارد و دعا می کرد. سپس به پیامبر درود می فرستاد و می فرمود: «خدایا! بر محمد و خاندان او که درخت نبوت و جایگاه رسالت و مکان آمد و شد فرشتگان و کان دانش و اهل بیت وحی هستند، درود فرست، خدایا! بر محمد و خاندان او که کشتی روان در دریاهای عمیق فراگیر هستند، درود فرست. هر کس بدان سوار شود، ایمنی یابد و هر که از آن چشم پوشد، غرق شود. هر که از ایشان پیشی گیرد، از دین بیرون رفته است و هر که از ایشان عقب ماند، فنا پذیرد و فقط کسی که ملتزم رکاب ایشان باشد، به مقصد می رسد».
گنجینه علوم
پیشوایان دینی ما، ظرف دانش الهی هستند که بتوانند با آن علوم خدادادی، مفاهیم قرآن را تشریح نمایند و انسان ها را راهنمایی کنند. امام سجاد علیه السلام در روایتی فرمودند: «ما درهای خدا هستیم و راه راست اوییم. ما، ظرف دانش الهی، بازگو کننده وحی خداوندگاری و پایه های توحید و جایگاه راز خداییم.» آن حضرت در روایتی دیگر فرمودند: «چرا مردم کینه ما را می جویند، درحالی که ما درخت نبوت، خانه رحمت، معدن علم و معرفت، و مکان آمد و شد فرشتگانیم».
شکوه تمام
امام سجاد علیه السلام ، در برشمردن فضیلت های اهل بیت علیهم السلام و دفاع از حقانیت خود، در مجلس یزید فرمود: «ای مردم! به ما شش چیز بخشیده شده است: دانش، بردباری، بخشش، فصاحت، دلیری و محبت در دل مؤمنان». امام زین العابدین علیه السلام در روایتی دیگر، اهل بیت را چنین توصیف می کنند: آنان از شاخه های درخت مبارک و باقی مانده برگزیدگانی هستند که خداوند هر گونه ناپاکی را از ایشان دور ساخته است. خدای بزرگ آنها را پاک گردانیده و از آفات مبرّایشان داشته و دوستی با آنها را در کتابش واجب کرده است. آنان دست آویز استوار، معدن پرهیزکاری و ریسمانی محکم برای جهانیان هستند».
دوستی اهل بیت علیهم السلام
خداوند به برکت محبت اهل بیت علیهم السلام ،برخی از گناهان دوستداران معصومان را می بخشد و پاک می کند، امام سجاد علیه السلام در حدیثی فرمودند: «هر که ما را به خاطرخدا دوست بدارد، این محبت او به ما، وی را سود بخشد، حتی اگر در کوه دیلم باشد. هر که هم ما را به خاطر چیزی غیر از خدا دوست بدارد، خداوند هرگونه بخواهد عمل خواهد کرد. همانا دوست داشتن ما اهل بیت، گناهان را از بندگان فرو می ریزاند، همان گونه که باد، برگ های درخت را می ریزد».
محبت خالص
پیامبر گرامی اسلام فرمودند: «هر کس سنگی را دوست داشته باشد، خداوند او را با همان سنگ محشور می گرداند.» یکی از آثار محبت امامان معصوم علیه السلام ، محشور شدن با آنان در قیامت است. امام سجاد علیه السلام در روایتی فرمودند: «هر کس ما را نه به خاطر آنکه از قِبَل ما به دنیایی برسد دوست بدارد... روز قیامت به همراه محمد صلی الله علیه و آله و ابراهیم علیه السلام و علی علیه السلام به پیشگاه خداوند در می آید».
رحمت همگانی
روزی امام سجاد علیه السلام بیمار شد. گروهی از یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله به عیادت آن حضرت رفتند و عرض کردند: فدایت شویم ای پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله ! حالتان چگونه است؟ امام فرمود: شکر خدا، خوبم شما چگونه اید؟ گفتند: به خدا قسم همگی دوستدار و علاقه مند شما هستیم. حضرت فرمود: «هر که ما را به خاطر خدا دوست بدارد، خداوند در روز قیامت که سایه ای جز سایه رحمت او نیست، وی را در سایه ای پایدار جای دهد و هرکس ما را به خاطر پاداش ما دوست بدارد، خداوند از طرف ما بهشت را به او پاداش خواهد داد و هر کس ما را به خاطر مقصودی دنیایی دوست بدارد، خداوند روزیِ او را از جایی که گمانش را نمی برد، می رساند».
امام رئوف
در مکتب تشیع، امام و پیشوای معصوم، مظهر رحمت خداوند و مایه هدایت مردم است. هیچ کاری از شیعیان سر نمی زند، جز آنکه امام از آن آگاه است. معصومان نه فقط به صورت حضوری مردم را راهنمایی می کردند، بلکه دعای آنان نیز برای بندگان راهگشا بود. امام زین العابدین علیه السلام در این باره می فرماید: «من در هر شبانه روز صدمرتبه برای پیروان گناهکارمان دعا می کنم؛ زیرا ما ارزش آنچه را بر آن صبر می کنیم می دانیم، ولی آنها بر چیزی صبر می کنند که به آن آگاهی ندارند».
در سایه سار سخنان امام سجاد علیه السلام
عابدترین مردم
اگر باران عشق و محبت الهی بر کویر تشنه وجودمان ببارد و دل تاریکمان با حضورش روشنایی یابد، راه روشن هستی را یافته ایم و در جاده مستقیم هدایت قرار گرفته ایم. عمل به همه واجبات خداوند، باران رحمت خدا را بر قلبمان جاری می سازد. آن زمان است که می توانیم بنا به فرموده امام سجاد علیه السلام از عابدان زمان خویش باشیم. آن حضرت علیه السلام می فرماید: «هر کس به واجبات خداوند عمل کند، عابدترین مردم است».
فقط خد
اگر انسان سجاده نیازش را در پیشگاه خداوند بی نیاز بگستراند و فقط از درگاه او یاری بطلبد و او را در امور زندگی خویش، وکیل خود قرار دهد و مونس تنهایی ها و بی کسی هایش بداند، خداوند مهربان نیز با قدرت بی نهایتش او را کفایت می کند و دیگران را محتاج او می سازد. امام سجاد علیه السلام می فرماید: «هر کس خود را نیازمند خدا بداند و به او متکی باشد، خداوند نیز مردم را به او نیازمند می سازد».
پاداش بزرگ
خداوند حکیم بنا به مصلحت هایی، آخرین نور هستی را از دیده ها پنهان کرد و به این وسیله، امت پیامبر صلی الله علیه و آله را در بوته آزمایش بزرگ نهاد. ایشان بنا به روایات فراوان، زمانی که تاریکی و ظلم دنیا را فرا بگیرد، ظهور خواهد کرد و آن زمان، مفهوم ظهور، مصداق حقیقی خود را خواهد یافت. انتظار ظهور آن حضرت و صبر بر ولایت و امامت ائمه علیهم السلام ، پاداشی بس بزرگ نزد پروردگار عالم دارد. امام سجاد علیه السلام می فرماید: «کسی که در زمان غیبت حضرت قائم(عج) بر ولایت و اطاعت ما پایدار باشد، خداوند به او اجر و پاداش هزار شهید می بخشد».
دوری از معصیت
فرد رشد یافته و متعالی، همان طور که برای سلامت بدنش، خود را از بسیاری چیزها منع می کند، قلب و روحش را نیز سالم و پاک نگاه می دارد و آن را با انواع گناهان و اعمال زشت، سیاه و چرکین نمی کند؛ زیرا جزای بد گناهان در قیامت، گریبانگیر خود او می شود و او را در پیش همگان پست و فرومایه می سازد. امام سجاد علیه السلام می فرماید: «در شگفتم از کسی که از غذای کثیف به دلیل ضرر و آلودگی آن پرهیز می کند، ولی از گناه که گرفتاری و عقاب را نصیب او می گرداند، خودداری نمی کند».
شناخت منافق
منافقان، افرادی زشت خو و بد سیرتند که همواره اعمالشان بر خلاف گفتارشان است و به این وسیله، مردم را از راه حق گمراه می کنند. امام سجاد علیه السلام در مورد منافقان می فرماید: «منافق کسی است که دیگران را از کارهای ناروا نهی می کند، ولی خود نهی نمی پذیرد و مردم را به نیکی امر می کند، ولی خود انجام نمی دهد».
دنیا، سرای گذر
امام زین العابدین علیه السلام ، به مناسبت های مختلف، یاران خود را با نصیحت های اخلاقی اندرز می داد. آن حضرت در بخشی از پندهای خود می فرمود: «ای اصحاب من! شمارا به آخرت سفارش می کنم و به دنیا سفارش نمی کنم؛ زیرا خود بدان آزمندید و به دامن آن چنگ می زنید. ای یاران من! دنیا سرای گذر است و آخرت، سرای ماندن. پس از گذرگاه خود برای قرارگاهتان توشه برگیرید و پرده های خود را در پیشگاه کسی که رازهایتان بر او پوشیده نیست، مَدَرید و دل های خود را از دنیا بیرون کنید، پیش از آن که کالبدهایتان از آن بیرون رود».
فرزندان و شاگردان امام سجاد علیه السلام
خانواده فضیلت
امام سجاد علیه السلام در طول حیات خود، فرزندان شایسته ای تربیت کرد که هر کدام مشعل فروزانی از علم و تقوا بودند. در رأس آنان، امام محمدباقر علیه السلام است که وظیفه امامت را پس از آن بزرگوار بر عهده گرفت و فقه شیعه را پی ریزی کرد. عبداللّه ، دیگر فرزند آن حضرت است که از عالمان، فقیهان و راویان حدیث بوده و به عبادت و درستکاری شهرت دارد. فرزند دیگرش حسین، دانشمند پرهیزگاری است که روایات بسیاری از پدرش امام سجاد علیه السلام ، برادرش امام باقر علیه السلام و عمه اش جناب فاطمه دختر امام حسین علیه السلام نقل کرده است. جناب زید بن علی، دیگر فرزند امام سجاد علیه السلام است که به علم، تقوا و بزرگواری مشهور بود و پرچم انقلاب کربلا را دگربار برافراشت و خواب راحت را از چشم ستمگران ربود. از دختران آن حضرت، جناب علیّه است که بانویی با فضیلت واز راویان حدیث بوده است. وی کتابی داشت که زراره، یکی از یاران امام باقر علیه السلام از آن روایت می کرده است.
خوشه چین بی نظیر
امام زین العابدین علیه السلام افزون بر تربیت فرزندان گران قدر در آن دوران اختناق، یارانی پرورش داد که هریک همچون ستاره ای سپهر دانش و بینش را پرتو افشانی کردند. ثابت بن دینار معروف به ابوحمزه ثمالی، یکی از یاران نزدیک آن حضرت است که از نظر مقام معنوی در حد بالایی بود و صاحب اسرار امام شمرده می شد. وی پس از حضرت سجاد علیه السلام ، سالیان درازی عمر کرد و محضر امام باقر علیه السلام ، امام صادق علیه السلام و امام کاظم علیه السلام را درک کرد و از یاران آنان نیز به شمار می آمد. از امام رضا علیه السلام نقل شده است: «ابو حمزه ثمالی در زمان خودش مانند لقمان در عصر خویش بود؛ چون چهار امام از ما را خدمت کرد.» و نیز فرموده اند: «ابوحمزه، چون سلمان در عصر خویش بوده است». امام سجاد علیه السلام دعای عرفانی ابوحمزه ثمالی را که در سحرهای ماه رمضان خوانده می شود، به وی آموخت.
شاگردان امام
ابوخالد کابلی، یکی از یاران امام زین العابدین علیه السلام بود که ابتدا به امامت محمدبن حنفیه اعتقاد داشت، ولی محمد، امام حقیقی، حضرت سجاد علیه السلام را به او شناساند. امام صادق علیه السلام او را از افراد مورد اعتماد امام سجاد علیه السلام و یکی از یاران نزدیک آن حضرت شمرده است. سعید بن جُبیر، یکی دیگر از یاران سرشناس امام چهارم بود. او از نظر مقام علمی، جایگاه والایی در بین مردم داشت؛ چنان که درباره وی گفته اند: «بر روی زمین کسی نیست که به دانش فرزند جبیر نیازمند نباشد.» امام صادق علیه السلام درباره وی فرمود: «سعیدبن جبیر به امامت حضرت سجاد علیه السلام معتقد بود و امام سجاد علیه السلام هم او را ستایش می کرد و حجاج بن یوسف او را به همین گناه شهید کرد.» سعید بن مسیّب و عمروبن عبداللّه سبیعی نیز از اشخاص مورد اعتماد آن حضرت به شمار می آمدند. شیخ طوسی، نام 171 نفر از یاران و راویان آن بزرگوار را ذکر کرده است.
تشکیل جلسات علمی
امام سجاد علیه السلام با تشکیل جلسه های درس و مباحثه در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله ، رشته های مختلف علوم الهی، از قبیل تفسیر، حدیث و فقه را به دوستداران دانش و معرفت می آموخت و دانش پژوهان را به درک عمیق دین و استنباط احکام ترغیب می کرد. کوشش امام زین العابدین علیه السلام در این عرصه، ثمره های علمی فراوانی برای جامعه اسلامی به بار آورد و عالمان بسیاری به دست حضرت تربیت شدند که گرد ایشان را می گرفتند و حضرت به عنوان محوری مستحکم در بین آنان به حساب می آمد؛ چنان که سعید بن مسیب می گوید: تا زمانی که امام سجاد علیه السلام به قصد سفر حج از مدینه خارج نمی شد، هیچ کدام از قاریان قرآن حرکت نمی کردند، ولی همین که آن حضرت حرکت می کرد، با ایشان هزار نفر از آنان روانه می شدند.
زمینه سازی نهضت علمی
امام زین العابدین علیه السلام با گروهی از اندیشمندان و فقیهان مدینه به مذاکره و مباحثه می پرداخت. ابن حازم در این باره گوید: سلیمان بن یسار با علی بن الحسین علیه السلام در میانه قبر و منبر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می نشستند و تا بالا آمدن آفتاب به مذاکره و مباحثه می پرداختند. چون می خواستند برخیزند، عبداللّه بن ابی سلمه، سوره ای می خواند و پس از ختم سوره دعا می کردند. امام سجاد علیه السلام برای دانش آموزان احترام شایانی قائل بود. هنگامی که دانش آموزی به خدمتش می رسید می فرمود: «چون طالب علم از خانه خود بیرون می آید، پای خود را بر هیچ تر و خشکی از زمین نمی گذارد، مگر آنکه تا هفتمین طبقه زمین برای او تسبیح می فرستند». در سایه تلاش های امام سجاد علیه السلام ، افراد بسیاری از علم حضرت بهره مند شدند و زمینه برای نهضت علمی ـ فرهنگی امام باقر و امام صادق علیهماالسلام فراهم آمد.
در پی دانش
پیشوای چهارم امام زین العابدین علیه السلام درباره اهمیت جست وجوی دانش فرمودند: «اگر مردم می دانستند که در آموختن دانش چه چیزی نهفته است، بی گمان در پی آن می رفتند؛ حتی اگر خون می دادند و در اعماق دریا فرو می رفتند. خدای تبارک و تعالی به دانیال وحی کرد: منفورترین بندگانم، نادانی است که اهل علم را سبک بشمارد و پیروی از ایشان را رها سازد، و محبوب ترین بندگان، پرهیزکاری است که جویای پاداش فراوان، همراه دانایان، پیرو بردباران و پذیرشگر حکیمان باشد.» آن حضرت در روایتی دیگر فرمودند: «از پرسیدن درباره نادانسته ها کوتاهی مکن؛ هر چند به دانش نامور و مشهور شده باشی».
امام سجاد علیه السلام از منظر دیگران
شریف ترین مردم
امام سجاد علیه السلام احیاگر اخلاق عظیم پیامبر بود. کرامات اخلاقی، سیره نیکو و رفتار و کردار بزرگوارانه آن حضرت، چنان بروز و نمود داشت که دشمن نیز بدان ارزش ها اعتراف می کرد. نیز با اینکه بیشتر بزرگان عصر ایشان، وی را امام منصوب از طرف خدا نمی دانستند، ولی بر شأن والا و مرتبه عالی حضرت اذعان می کردند. روزی امام زین العابدین علیه السلام در مجلس عمربن عبدالعزیز که در آن سال ها حاکم مدینه بود حاضر شد و چون برخاست و از مجلس بیرون رفت، عمربن عبدالعزیز از حاضران پرسید: شریف ترین مردم کیست؟ همه گفتند: شما هستی. او گفت: «چنین نیست. شریف ترین مردم کسی است که هم اکنون از نزد من بیرون رفت. همه مردم دوست دارند بدو پیوسته باشند و او دوست ندارد به کسی بپیوندد».
علم سرشار
امام علی بن الحسین علیه السلام ، عالم ترین فرد زمان خود بود و دانشمندان و معاصران حضرت، روایات بسیاری از ایشان در مورد اخلاق، موعظه، دعا، فضایل قرآن و حلال و حرام نقل کرده اند. حتی دانشمندان اهل سنت همچون شافعی، آن حضرت را فقیه ترین مردم مدینه می داند. در شام هنگامی که یزید با خطبه خواندن و سخنرانی امام علیه السلام مخالفت ورزید، بعضی از اطرافیان گفتند که این جوان، نیکو سخن نخواهد گفت، یزید در جواب آنان گفت: «او از خانواده ای است که علم را با شیر مادر نوشیده اند.» جاحظ، ادیب مشهور، امام سجاد علیه السلام را چنین می ستاید: «درباره شخصیت علی بن الحسین علیه السلام ، شیعی، معتزلی، عامه و خاصه یکسان می اندیشند و در برتری و تقدم او بر دیگران، هیچ کدام تردیدی به خود راه نمی دهند».
اعتراف دشمن
در واقعه حرّه که به شکست شورشیان مدینه انجامید، یزید به فرمانده لشکر خود، مسلم بن عقبه معروف به مُسرف دستور داده بود از مردم چنان بیعت بگیرد که خود را برده یزید بدانند. امام سجاد علیه السلام و بنی هاشم در شورش شرکت نداشتند و به این علت، مسلم نمی توانست با آن حضرت مثل شورشیان بیعت کند، ولی کینه سختی از ایشان در دل داشت. او پیش از آمدن امام، به آن حضرت و اجدادش دشنام می داد، ولی هنگامی که ایشان وارد شد، به آرامی با حضرت علیه السلام برخورد کرد. وقتی امام رفت، از مسلم درباره این برخوردش پرسیدند، گفت: «این برخورد خواسته من نبود، ولی همین که آمد، قلبم از رعب و وحشت پر شد».